1.
اندوه
نيرو و زندگی از من گريخته
دوستانم نيز و شادمانیام
اينها را از دست دادهام تا با افتخار بگويم
واقفم به آنچه که نبوغم را شکوفا کرده
از آنزمان که واقعيت را شناختم
و پی بردم که واقعيت دوست است
ديگر حالم از واقعيت به هم میخورد
از آن منزجرم
با اينکه میدانم تنها واقعيت ابدی است
و آنها که از آن گذشتند
در اين دنيا فراموش شدهاند
و يا اينکه پروردگار امر کرده و بايد در برابرش جوابگو باشيم
حالا تنها چيزِ خوبی که در دنيا برايم مانده
قدرتِ گاهی گريستن است
2.
ببين
ويران شده ام
بر باد رفته ام
از پاي تا به سر در عشق غرقم
ديگر حتي نمي دانم که آيا
زنده ام يا نه ؟
چيزي مي خورم يا نه ؟
نفسي بر مي آورم يا نه ؟
سخني مي گويم يا نه ؟
تنها مي دانم که دوستت دارم
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
<-CategoryName->
:: برچسبها:
<-TagName->